Web Analytics Made Easy - Statcounter

«علی کاوه» عکاس و فعال مطبوعاتی عنوان کرد: هدف یک عکاس و خبرنگار، انتقال اطلاعات است نه خراب‌کاری.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ عکاس‌ها با زبانی بصری راوی داستان‌ها و رخدادهای گوناگون‌اند. راوی‌هایی که دوربین به جای قلم در دست دارند و با این ابزار مردم را به یکدیگر متصل و از هم مطلع می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اهمیت این هنر به حدی است که برای گرامیداشت عکاس‌ها و این حرفه‌ی مهم ۲۸مرداد(۱۹اوت) را روز جهانی عکاسی نام‌گذاری کرده‌اند.

به همین بهانه‌ خبرنگار خبرگزاری برنا؛ به سراغ «علی کاوه» عکاس و فعال مطبوعاتی که با عکس‌های از جنگ ایران و عراق، مسابقات ورزشی و عکس چاپ‌شده روی اسکناس‌ها از «امام خمینی(ره)» مشهور است؛ گفت‌وگویی داشته که در ادامه می‌خوانید.

*«علی کاوه» سال‌هاست که بازنشسته شده و در این سال‌ها بیشتر از ورزش «چوگان» عکس‌برداری می‌کند. چرا از بین این همه ورزش «چوگان» را برای عکاسی انتخاب کردید؟

به یاد دارم وقتی از کار عکاسی در مطبوعات کنار کشیدم و به اصطلاح بازنشسته شدم وزیر ورزش پیش من آمد و خبرگزاری شما(برنا) خبری از این دیدار کار کرد؛ اما باز هم هیچ‌‌یک از اهالی‌ ورزش با من تماس نگرفتند و حال و احوالی نکردند‌. همین مسئله موجب دلسردی من شد. در تمام این مدت چوگان بازها، بارها و بارها به من زنگ زدند و جویای احوال من بودند. من از فدراسیون برای عکاسی چوگان پول می‌گیرم و از کسی طلبکار نیستم اما لطف آن‌ها برایم به شدت خوشحال‌کننده بود. به حدی که بارها پیش خودم گفتم: ای‌کاش من از ابتدا فقط از «چوگان» عکاسی می‌کردم. وقتی در سن ۷۶سالگی هستی، تماس تلفنی هر شخصی می‌تواند خوشحال‌کننده باشد. منی که عاشق زنگ زدن، عکس و مصاحبه و خبر هستم، نزدیک به چهار سال است که دیگر با تلویزیون حرف نمی‌زنم.

*دلیل حرف نزدن با تلویزیون چیست؟

همان‌طور که می‌دانید عکس امام‌خمینی(ره) روی اسکانس از من است. عکسی که در جیب هشتاد میلیون نفر دست به دست می‌شود. آن‌وقت چند سال پیش شبکه‌ی سه سیما مهمانی دعوت کرد که به دروغ عکاس این عکس مهم را خودش معرفی کرد و هیچ نامی از من نبرد. به تلویزیون تذکر دادم، نامه نوشتم که نگاتیو این عکس به نام من ثبت شده‌است اما متاسفانه پیگیری صورت نگرفت؛ همین مسئله موجب شد که من دیگر با تلویزیون قهر کنم و هیچ گفت‌وگویی با این رسانه نداشته باشم.

*چرا از «ایران ورزشی» و فضای مطبوعات فاصله گرفتید؟

سال ۱۳۷۳ از رادیو و تلویزیون صداوسیما با حقوق بیست هزار و هشتصدو نود هزار تومان بازنشسته شدم. پس از آن تا اسفند ۱۳۹۰ در «ایران ورزشی» کار می‌کردم اما از آن‌جایی که حقوق‌ها واقعا پایین بود برای همیشه از مطبوعات بیرون آمدم و خانه‌نشین شدم؛ تا این‌که یکی از دوستانم گفت: می‌خواهی «چوگان» را عکاسی کنی؟ من هم پذیرفتم. وقتی وارد زمین «چوگان» شدم دیدم یک نفر روی اسب است. به او گفتم من از تو دور می‌شوم وقتی با دست علامت دادم با اسب به سمت کبوترها بیا تا پرواز کنند. این صحنه و عکس چنان فوق‌العاده شد که برای آن تصویر در سال ۱۳۹۰ نزدیک به دوازده میلیون تومان دستمزد گرفتم. مدام‌ پیش خودم می‌گفتم ۱۸۵۰۰۰تومان حقوق ماهانه کجا و این مبلغ کجا؟ همین شد که اتوماتیک‌وار عکاس «چوگان» شدم.

*شما سال‌ها عکاس ورزشی بودید و به‌طور کامل با سایر ورزش‌ها و ورزشکاران از نزدیک ارتباط داشتید. خودتان ورزشی را انتخاب و تجربه کردید؟

زمانی که ورزشکاران می‌گفتند عکس‌های ما را بده، می‌گفتم اول اسبت را قرض بده یک دور بزنم بعد عکس‌ها را می‌دهم. همین موجب شد کمی اسب‌سواری یاد بگیرم البته کنارش کُشتی و دوچرخه‌سواری را هم آموختم.

*تعامل شما با خبرنگارها چگونه بود؟

از سال ۱۳۳۲ شاگرد استاد «اسماعیل زرافشان» بودم. ایشان من را وارد ورزشگاه امجدیه و حرفه‌ی عکاسی کردند. طی این سال‌ها از هر خبرنگاری چیزی یاد گرفتم. اگر همین امروز، روزِ اول کاری خبرنگاری باشد برای برنامه همراه او می‌روم و از همان ابتدا از او می‌خواهم اگر هرچیزی را دید به من بگویید تا از آن سوژه عکاسی کنم. من هرگز از این‌که‌ کسی به من پیشنهادی بدهد ناراحت نمی‌شوم و از نگاه و ایده‌ی هرشخصی استفاده می‌کنم. به یاد دارم سال‌ها پیش با یکی از همکاران تازه‌کارم برای بازی‌های فوتبال رفته بودیم. آن زمان آقای «محمد مایلی‌کهن» مربی تیم‌ملی فوتبال بود، «خداداد عزیزی» هم دور زمین آهسته راه می‌رفت، آقای «مایلی‌کهن» صدایش کرد و گفت چه شده؟ «عزیزی» گفت: پاهایم درد می‌کند. او را کنار نیمکت آوردند و آجری به پای او بستند و گفتند حالا پایت را بالاو پایین کن. همان همکار صفر کیلومترم به من گفت بیا از این سوژه عکس بگیر. جالب است همان تصویر روی جلد «ابرار ورزشی» افتاد. ما قصد نداشتیم مربی را خراب کنیم ما فقط کارمان را درست انجام دادیم. اگر کسی انگشت در بینی‌اش بکند ما عکس نمی‌گیریم اما از بقیه‌ی لحظه‌ها تصویربرداری می‌کنیم.

*در عکاسی از ورزش بانوان با توجه به حساسیت‌هایی که وجود دارد خط‌قرمزها کجاست؟

برایتان با مثالی توضیح می‌دهم. مسابقه‌ی دوومیدانی بانوان بود. کلی عکاس مرد برای تصویربرداری در استادیوم آزادی جمع شده بودند. خانم «مریم صدارتی» که قهرمان تیم ملی بود گفت: فقط آقای «کاوه» می‌تواند بیاید داخل. همکارهای مرد گفتند: مگر ایشان زن است؟ خانم «صدراتی» در جواب گفت: نه ایشان پدر من هستند. حقیقتا من سال‌ها از ورزش بانوان عکاسی کردم. به یاد دارم برای تصویربرداری از مسابقات «پرتاب‌وزنه» به ورزشگاه آزادی رفتم. طبیعتا وقتی خانم‌ها دستشان را به عقب می‌آوردند که وزنه را پرتاب کنند، لباسشان‌ به بالا کشیده شده و کمی از شکم و پهلوی آن‌ها مشخص می‌شد. در این سال‌ها من مدام حواسم بود که به آن‌ها تذکر بدهم که مبادا به ورزش آن‌ها لطمه‌ای وارد شود. من قصد داشتم عکس آن‌ها در روزنامه و خبرگزاری‌ها منتشر شود. هدف یک عکاس و خبرنگار، انتقال اطلاعات است نه خراب‌کاری. نگاه من این بود که با وجدان موجب گسترش آن ورزش بشوم نه این‌که کاری کنم آن را به کلی تعطیل کنند.

*علاوه بر عکاس ورزشی، در جنگ ایران و عراق هم عکاسی کرده‌اید. مدیریت بحران در عکاسی چگونه است؟ بعضاً می‌بینم برخی از عکاس‌ها در بحران، خودشان بحران ایجاد می‌کنند؟

همیشه به همکارانم می‌گویم هرکجا که خبری بود یواشکی عکس بگیرید و فرار کنید، های و هوی نکنید، ممکن است با ناشی‌گری در خطر بیفتید و کتک بخورید. عکاس‌ها باید به آهستگی و در خونسردی لحظات مهم را ثبت کنند و مدیریت‌بحران داشته‌باشند‌. این اهمیتی ندارد که رسانه‌ی شما آن عکس را کار کند یا نه، در وهله‌ی اول دغدغه‌ی شما نسبت به حرفه‌ی عکاسی است که در اولیت قرار می‌گیرد.

*بهترین روز عکاسی شما چه روز و چه لحظه‌ای بوده‌است؟

خاطره‌انگیزترین روز عکاسی برای من ۲۶مردادماه سال  ۱۳۶۹ سالروز بازگشت آزادگان به کشور بود. عده‌ای از آن‌ها ۸سال در زندان بودند و عده‌ای دیگر چندین روز. همین‌حالا که با شما حرف می‌زنم پایم شکسته و در گچ است‌، در این مدت، کلی عذاب کشیدم، وقتی خودم را جای آن‌ها می‌گذارم تازه متوجه می‌شوم که چه رنجی را متحمل شده بودند. به یاد دارم آن روز من، هم عکاسی می‌کردم و هم اشک می‌ریختم اما هرگز دوربینم را کنار نگذاشتم چرا که من برای کار دیگری آن‌جا بودم. گاهی رفتارهای غیرحرفه‌ای عکاس‌ها من را متعجب می‌کند. برای مثال بارها دیده‌ام تیمی در فوتبال قهرمان می‌شود، عکاس دوربین را کنار می‌گذارد و شروع به فریاد کشیدن و گریه می‌کند. می‌گویم آقای محترم عکست را بگیر. باباکرم نرقص، کارت را انجام بده. این برخوردها برای یک عکاس حرفه‌ای شایسته‌نیست.

 

*به موضوع خوبی اشاره کردید. اخلاق و وظیفه‌شناسی در عکاسی کجا قرار می‌گیرد؟

به یاد دارم برای مسابقات آسیایی کبدی به خارج از کشور رفته بودم. ایران در آن مسابقات دوم شد. رئیس‌فدراسیون به بچه‌ها نفری ۱۰۰دلار پول داد؛ همین مبلغ را برای من هم در نظر گرفت اما من قبول نکردم و گفتم من پولم را از فدراسیون گرفته‌ام. در جواب به من گفت: حدود ۱۲عکاس از ایران آمد اما تنها کسی که صبح‌ها از بازی بچه‌ها عکاسی می‌کرد و مرتب حاضر میشد شما بودید. ما عکاس‌ها باید بدانیم که با هزینه‌ی دولت یا رسانه‌ به سفر می‌رویم بنابراین باید به درستی کار کنیم. این سفرها کاری است نه تفریحی. من المپیک رفتم اما برای دیدن «آبشار نیاگارا» نرفتم چرا که رسالت کار من چیز دیگری بود. با وجود این‌که دانشگاه نرفتم و آنچنان که باید درس نخواندم اما وظیفه‌شناسی را به خوبی می‌دانم.

*شما نقش پررنگی در بازسازی عکس‌های دوره‌ی قاجار در «کاخ‌گلستان» داشته‌اید. کمی در این خصوص هم برایمان بگویید.

کاملا درست است. تمام عکس‌های دوره‌ی قاجار در کاخ گلستان را من بازسازی کردم. زمانی که انقلاب شد به من گفتند می‌توانی از این عکس‌ها میلیون‌ها تومان پول در بیاوری اما من در جواب گفتم: من وظیفه‌ام را انجام دادم و برای کاری که کردم پول دریافت کردم. این افتخاری برای من است که همچنان آن عکس‌ها در آرشیو کاخ‌گلستان وجود دارند.

*خط قرمزهای که طی سال‌ها کار کردن داشته‌اید چه بوده‌است؟حتما پیش آمده تصاویری را ثبت کنید که اجازه‌ی انتشار آن‌ها را نداشته باشید.

زمان جنگ تهران بمباران می‌شد. چهره‌ی من کمی به خارجی‌ها نزدیک بود. یک روز در میدان توپخانه از موشکی که به زمین خورده بود عکاسی می‌کردم. به یکباره دیدم دوربین را از دستانم می‌کشند، هرکاری کردند آن را ندادم و گفتم هرکجا که دوربینم را می‌برید من هم همراهتان می‌آیم. کمی مشت و لگد خوردم. وقتی فهمیدند عکاس صداوسیما هستم دوربینم را پس دادند و برایم چای آوردند و عذرخواهی کردند. به هرحال باید به آن‌ها هم حق داد. برای تصویربرداری از ورزش، بحران شهری و... باید مجوز داشته باشید. این قوانین در تمام دنیا وجود دارد. برای مثال وقتی ما برای عکاسی به المپیک می‌رفتیم، تصویربرداری کاملا آزاد بود اما اجازه‌ی عکاسی از مردم در خیابان را نداشتیم.

*از ۷سالگی تاکنون در حرفه‌ی عکاسی مشغول به کار هستید، طی این سال‌ها هرگز به مهاجرت فکر کردید؟

پیش از انقلاب برای المپیک به مونترال سفر کردم. دوستی به من گفت کارهایت را درست می‌کنم تا برای زندگی با خانواده‌ات به این‌جا بیایی‌ اما من نپذیرفتم. با مهاجرت مشکلی ندارم حتی اگر امروز جوان‌ها بخواهند این کار را بکنند ممکن است آن‌ها را تشویق هم بکنم اما نحوه‌ی رفتن اهمیت دارد. با پناهندگی مخالفم. معتقدم همیشه باید به گونه‌ای از کشورت خارج شوی که راه بازگشت داشته باشی.

*سفرهای گوناگونی به سایر کشورها داشتید. ارتباط با مردم و عکاس‌های دیگر برایتان چگونه بود؟

متاسفانه هرگز زبان یاد نگرفتم. به یاد دارم در یک سفر، خانمی با من صحبت می‌کرد و من هم مدام می‌گفتم (iranian people are very good). یک‌بار، دوبار، چندبار (ایرانی‌ها خوب هستند.) بلاخره باید حرف‌های دیگری هم می‌زدم تا با افراد دیگر ارتباط برقرار کنم اما زبان بلد نبودن مرا با مشکل مواجه می‌کرد.

خبرنگار: تبسم کشاورز

انتهای پیام/

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

منبع: خبرگزاری برنا

کلیدواژه: خداداد عزیزی ورزشگاه آزادی هنرهای تجسمی علی کاوه روز جهانی عکاسی محمد مایلی کهن یاد دارم سال ها من گفت علی کاوه عکاس ها ی عکاسی حرفه ی عکس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۹۴۶۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سقوط مرگبار عکاس ۴۰ ساله از ارتفاعات جنگل ابر شاهرود

یک مرد ۴۰ ساله که برای عکاسی به ارتفاعات جنگل ابر شاهرود رفته بود، بر اثر سقوط از ارتفاع جان باخت. - اخبار استانها -

علی عامریان رئیس جمعیت هلال احمر شهرستان شاهرود در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: حوالی ساعت 18 و 40 دقیقه عصر روز جمعه، چهاردهم اردیبهشت 1403، بنا بر گزارش واصله اطلاع یافتیم مردی حدوداً 40 ساله در منطقه موسوم به "قلعه‌چه" که در سمت چپ آن پرتگاهی وجود دارد دچار حادثه سقوط شده است.

وی با اشاره به وجود پرتگاه‌های عمیق در این منطقه افزود: فرد مذکور به پایین پرتگاهی حدوداً 100 متری سقوط کرد.

رئیس جمعیت هلال احمر شاهرود با تأیید کشته شدن این مرد 40 ساله افزود: تیم امدادونجات جمعیت هلال احمر شاهرود با احداث کارگاه نجات در منطقه و انجام طناب‌کشی‌های لازم در حال بالا کشیدن جسد از پرتگاه به سمت بالا هستند.

عامریان با اشاره به اینکه تیم دوم امدادونجات نیز برای پشتیبانی به محل حادثه اعزام شده است بیان داشت: باتوجه به اینکه مسیر حادثه صعب‌العبور بوده و منطقه نیز متأثر از هوای ناآرام جوی است، عملیات بالا کشیدن جسد فرد فوت شده به کندی پیش می‌رود.

انتهای پیام/363/

 

دیگر خبرها

  • کاوه: برخی‌ها دوست ندارند کشتی موفق باشد/ بروکس حریف آسانی نیست +فیلم
  • تصاویر نجومی هفدهم اردیبهشت (6 مه)
  • جشن امضای «احتضار» برگزار می‌شود
  • رونمایی و جشن امضای کتاب عکس «احتضار»
  • (تصاویر) وقتی حیوانات عاشق می‌شوند
  • وقتی حیوانات عاشق می‌شوند (عکس)
  • هامبوگ جشن صعود دشمنش را خراب کرد
  • کارگاه عکاسی «حاکی» حوزه هنری انقلاب اسلامی شاهرود افتتاح شد
  • سقوط مرگبار عکاس ۴۰ ساله از ارتفاعات جنگل ابر شاهرود
  • مهلت ۲ هفته‌ای برای انتقال نمایشگاه‌های خودرو به شهرک صنفی کاوه در مهاباد